داغ تنهایی
پدر و مادر «مریم» از هم جدا شدهاند و مادرش پس از طلاق با مردی ثروتمند ازدواج کرده و مریم با آنها زندگی میکند، ولی دایما از سوی آنها مورد اذیت و آزار قرار میگیرد. در میان این اذیت و آزارها یک بار به شدت مجروح شده و به بیمارستان منتقل میشود. طی درمان، پزشک معالج که یکی از همسایگان آنهاست، جراحی زیبایی بر روی صورت وی انجام میدهد و بعد از آن پدر و مادرش او را به رغم میل باطنیاش وادار به ازدواج، و خود برای زندگی به آلمان سفر میکنند. ناملایمات زندگی مریم همچنان ادامه مییابد و پس از مدتی معلوم میشود که همسر مریم دزد بوده و او نیز به شدت مریم را مورد آزار قرار میدهد. رفتار همسر مریم و ناملایمات زندگی همگی دست به دست هم داده و باعث آواره شدن مریم در خیابانها میشوند. اما در این میان مریم با حاجآقایی آشنا میشود و در ادامه ماجراهایی برای او اتفاق میافتد که مسیر زندگیاش را تغییر میدهد.