خفاش کوچولو: بال آفتابی
خفاشها - ادبیات نوجوانان / خفاشها - داستان
خفاشها هر ساله مهاجرت میکردند و به نواحی مختلفی میرفتند. در میان آنها، دو خفاش به نام "شید" و "مارینا" همیشه در حال بحث و جدل با یکدیگر بودند، در حالی که مارینا از شید چند سالی بزرگتر بود. به رغم بحث و جدلها، این دو به یکدیگر علاقۀ زیادی داشتند ولی هیچیک این مساله را مطرح نمیکرد. تا این که روزی فرا رسید که همۀ پسران به جز شید، برای خود همسرانی انتخاب کردند. شید به مارینا علاقه داشت ولی میترسید که مارینا به او علاقهای نداشته باشد. اما هنگامی که از عشق مارینا به خود آگاه شد، به او پیشنهاد ازدواج داد و آنگاه آن دو با یکدیگر ازدواج کردند.