خرس نوازنده
داستانهای کودکان و نوجوانان
داستان از آنجا آغاز میشود که روزی دختری به نام "ژیلا" یک خرس بزرگ اسباببازی میخرد و به خانه میآورد و نامش را "تدی" میگذارد. او گاهی اوقات "تدی" را روی چهارپایهی مخصوص ارگ مینشاند. یک روز که "ژیلا" به همراه پدر و مادرش بیرون میرود ناگهان تدی، کلید ارگ را روشن میکند و با پنجههای خودش دگمههای ارگ را فشار میدهد و صدای موسیقی در خانه میپیچد. او ناگهان متوجه میشود که چندین دختر جوان و زیبا در وسط هال مشغول شادی هستند. تدی که از تعجب ارگ زدن را متوقف کرده میپرسد شما کی هستید؟ یکی از دخترها پاسخ میدهد: "من دختر شاه پریان هستم. چند سال پیش یک پیرزن جادوگر وردی خواند و زبان من را جادو کرد و من از آن زمان قادر به حرف زدن نبودم. تا این که تو طلسم را شکستی، زیرا به گفتهی جادوگر زمانی این طلسم باطل میشد که یک خرس با ارگ آهنگ مخصوصی را بنوازد". از آن زمان به بعد دختر شاه پریان و دوستانش هر زمان که تدی در خانه تنها بود به دیدن او میرفتند.