مبانی فلسفه هنر
زیباییشناسی / هنر - فلسفه
مردم اغلب در اوقات فراغتشان کارهایی از این قبیل انجام میدهند: داستان یا شعر میخوانند، به تئاتر میروند، به موسیقی گوش میدهند، به نمایشگاههای هنری میروند، به سیر و سفر میپردازند و بناها و منظرهها را تماشا میکنند. همهی اینها فعالیتهای زیباشناسانه (یا برنامههای هنری) ماست. در این مواقع واکنش ما صرفا احساس لذت یا شادمانی نیست. اغلب میخواهیم تجربه و حال خویش را تحلیل کنیم و دربارهی آن سخن بگوییم. برای مثال داوری میکنیم که جین اوستین، تقصیرهای اما را به ما نشان میدهد ولی به هر حال او را دوستداشتنی مینمایاند یا ساختار فرعی موسیقی باخ بسیار روشن و خوشترکیب است. چه نکتهای در این اظهارنظرها وجود دارد؟ اگر حریفی در برابرمان قرار گیرد و با سخنمان مخالفخوانی کند آیا میتوانیم برای نظر خویش دلیل و برهان بیاوریم؟ چنین دلیل و برهانی بر چه مداری عرضه میشود؟ همچنین در داوریهایمان مقایسههایی به عمل میآوریم مثلا برخی آثار یا مناظر را از آثار یا مناظری دیگر برتر معرفی میکنیم. همهی این سئوالات دربارهی مسائل فلسفی هنر است که دو نوع پاسخگویی در مقابل آنها وجود دارند و نخست آن که ادعا کنیم همهی آثار هنری در صنعتی مشترکند که به نحوی خاص آنها را ارزشمند میسازد و راه دوم این است که به جای تفحص در آثار هنری، علاقه و اعتنایی را که به این اشیاء پیدا میکنیم بررسی کنیم. چه بسا اشیاء یا آثار هنری و زیبا هیچ خصوصیت ویژهای نداشته باشند بلکه علاقهی زیباشناسانهی ویژهای درمیان باشد. این رویکرد به بحث دربارهی ماهیت درک و دریافت زیباشناسانه میپردازد. کتاب حاضر با هدف طرح مسائل مقدماتی در زیباشناسی به نگارش درآمده است. نگارنده در نیمهی دوم کتاب، بیشتر به ادبیات میپردازد ولی از دیگر رشتهها غافل نمیماند. وی در فصلهای ششم و هفتم، داوریهای نقادانه را به بحث میگذارد، در فصل هشتم به موضوع معنا و صدق در ادبیات روی میکند و در فصل نهم به رابطهی هنر و اخلاق میپردازد. بحث اصلی این فصل این است که آیا هنر بر مخاطبان خویش تاثیر اخلاقی دارد یا خیر؟