سبد سفارش شما خالی است!

این رمان سرگذشت "اسکندر مقدونی" ست از کودکی تا بیست سالگی یعنی زمانی که بر جای پدرش "شاه فیلیپ" تکیه می زند و زمانی که ارسطو معلم خصوصی اش می شود. اسکندر با صدای پیچش ماری از خواب بیدار می شود و به سوی اتاق خواب مادر به راه می افتد، او به مادرش عشق می ورزد و می خواهد مار را به مادرش نشان بدهد. مادر مار را نگهبان و محافظ او می خواند که از جانب خدایان برای صیانت از او آمده است. و اما پدر ـ شاه فیلیپ ـ که می خواهد پسرش به هر قیمتی شده با فرهنگ و نزاکت تربیت شود بر همسرش می آشوبدکه اسکندر را از اتاق خواب براند این وقایع هنگامی رخ می دهد که اسکندر پنج ساله است.