انتقام کوتولههای باغچه!: ماجراهای هیجانانگیزی که مو به تنتان سیخ میکند
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
من، «جوبرتون» هستم و 12 سال دارم. من و «میندی»، خواهر بزرگم، اغلب اوقات با هم تنیس بازی میکنیم. «مایکل» پسر آقای «مک کال» همسیه ما و دوست من است. من و او همیشه میندی را با شوخیهایمان اذیت میکنیم. پدر من و مایکل هر دو از بهترین باغبانهای شهر هستند و باهم رقابت دارند. گوجهفرنگیهای ما پارسال برندة جایزة روبان آبی در نمایشگاه سالیانه شد. امسال آقای مککال، نوعی خربزة سبز و نارنجی در باغچهاش پرورش داده که کازاباس نامیده میشود. «بوستر» سگ ما است که علاقة زیادی به باغچة آقای مککال دارد و پارسال هم تمام کاهوهای او را از ریشه درآورد و کدوسبزها را خورد. او تهدید کرده اگر بوستر را آنجا ببیند به پلیس تحویل میدهد. این حساسیتهای او و رقابتی که با پدر دارد، باعث رخ دادن ماجراهایی شد. شرح این ماجراها در ادامة داستان بازگو شده است.