سبد سفارش شما خالی است!

این نکته که اصولا سلامت روان کودکان، به طور عمده نتیجة تربیت آنهاست، فرضی طبیعی و بخشی از فرهنگ عامه به شمار می‌آید. در حال حاضر برآورد‌های همه‌گیرشناختی موید این نکته هستند که «خانوادة نابهنجار» علت اصلی ایجاد مشکلات رفتاری و هیجانی انسان است. با این همه کودکانی را مشاهده می‌کنیم که با وجود داشتن خانواده‌های عالی، در کنار آمدن با زندگی و الزامات زندگی روزمره ناتوان هستند. کتاب حاضر تاکید بر چهار جنبه از روابط خانواده با نابهنجاری‌های کودک دارد. نخست جنبة تاریخی؛ این پرسش مطرح است که دانشمندان علوم رفتاری در گذشته دربارة کودکان پریشان و خانواده‌هایشان چه رویکردی داشته‌اند؟ دومین جنبه، بعد روش‌شناختی را دربرمی‌گیرد؛ بدین معنی که چه نوع علمی به ما این امکان را می‌دهد تا دربارة تاثیر خانواده بر کودکان به نتایج روشن و واضحی دست یابیم. سوم، بررسی میزان دسترسی به شواهدی است که معلوم سازد کدام ابعاد خانواده در پدید آمدن سلامت روانی نقش دارند؟ وجنبة چهارم بررسی داده‌های بالینی و تلویحات مربوط به جنبه‌های یاد شده است. تاکید عمدة کتاب بر تاثیرات تجربی یا یادگیری خانواده بر کودک است.