شب دوازدهم
شکسپیر، ویلیام، 1564 - 1616 م. شب دوازدهم - اقتباسها / داستانهای کودکان (انگلیسی) - قرن 20م.
سباستیان و خواهر دوقلویش ویولا، بسیار به هم شبیه بودند. روزی کشتیای که با آن سفر میکردند به صخرة خطرناکی خورد و در دریا غرق شد. ویولا به صندوق لباس سباستیان چنگ زد و خود را نجات داد. آب دریا او را به ساحل ایلیری برد. او برای امنیت بیشتر لباسهای سباستیان را پوشید و خود را سزاریو معرفی کرد و کار پادویی دوک اورسینو، حاکم ایلیری را پذیرفت. او عاشق اورسینو شد. اورسینو عاشق کنتس اولیو بود و از سزاریو خواست که سعی کند رضایت اولیویا را برای ازدواج جلب کند. اولیو با دیدن سزاریو عاشق او شد، زیرا فکر میکرد که او مرد است. در همین هنگام نیز، سزاریو خبر سلامتی سباستیان را شنید و سباستیان و اولیویا همدیگر را دیده و ماجرا به گونهای دیگر پیش رفت. این کتاب از نمایشنامههای شکسپیر و برای نوجوانان به نگارش درآمده است.