آموزش دانشگاهی و مطالعات میان رشتهای: چارچوبی برای تحلیل، اقدام و ارزیابی
کتاب حاضر، برگرفته از رسالة دکترای نگارنده است و در آن سعی کرده علاوه بر تبیین جنبههای نظری و کاربردی مطالعات میانرشتهای به ویژه در عرصة آموزش دانشگاهی، به مطالعة موردی، تطبیقی و میدانی درخصوص وضعیت این رویکرد در دانشگاههای سوئیس به ویژه رشتههای علوم تربیتی، الهیات و جغرافیا بپردازد. وی در کتاب، دو رویکرد معرفتشناختی و ابزاری در مطالعات میانرشتهای (میانکنش بین دو یا چند رشته مثل سیاست، ادبیات، فیزیک، موسیقی) را از یکدیگر متمایز میکند. انگارهشناختی یا رویکرد معرفتشناختی که «میانرشتهایگرایی مفهومی» نیز نامیده میشود به تولید دانش تلفیقی و منسجم شامل توانایی تحلیلی، سنتز و ارزیابی اهتمام میورزد و خواستار بازاندیشی دربارة نحوة سازماندهی داناییها و معلومات و ارتقای تعاملات شناختی بین گسترههای علمی و ترکیب مفهومی دانش عمومی و اصلاح محتوایی دروس دانشگاهی است. رویکرد ابزاری و علمی یا «میانرشتهایگرایی روشی» نیز به انگارة غیرشناختی یعنی سازماندهی کار و ارتقای توانمندیهای اجتماعی و رابطهای و کار گروهی و توسعة توانمندیهای ارتباطی و انگیزههای فردی علاقمند است. این رویکرد به اجرایی و عملیاتی کردن مطالعات میانرشتهای و ارتقای جنبة کاربردی دانش به منظور پر کردن شکاف بین دانشگاه و جامعه اهتمام میورزد. نویسنده در تقسیمبندی دیگری به تشریح سه نوع مطالعة میانرشتهای یعنی «رابطهای، ابزاری و ساختاری» میپردازد. همچنین، به منظور عینیتبخشی به مطالعات میانرشتهای، هشت معیار شامل محور انسجامبخش، الگوی تعلیمی، اهداف آموزشی، ارزیابی، گروه اساتید، روشهای تدریس، میزان تعامل بین اساتید و دانشجویان و تدوین چهارچوب کاری را برای سنجش میزان میانرشتهایگرایی در آموزش دانشگاهی مطرح میکند تا محققان را قادر به بهرهگیری از معیارهای مزبور برای محکزدن فرآیند موجود مطالعات میانرشتهای در دانشگاهها نماید.