با مانیها
پشت یک کوه بلند، میان یک دریاچه و یک جنگل، دشت کوچکی بود که موجودات گوناگونی از جمله هفت موجود به نام «بامانی» در کنار «بابا» و «مامان» خود زندگی میکردند. اسم آنها«اولی»، «دومی»، «سومی»، «چهارمی»، «پنجمی»، «ششمی» و «هفتمی» بود. کار بابا این بود که صبح زود بیدار شود، به جنگل یا رودخانه برود و تا ظهر یا شب با مقداری غذا برگردد و کار مامان این بود که از صبح تا شب، مشغول تهیة صبحانه، مرتب کردن خانه، آماده کردن ناهار و شام و شستن لباسها و... شود. بامانیها با این که از بابا و مامان قدرتمندتر بودند، اما همة کارها را برعهدة آنها گذاشته بودند؛ به طوری که این کار بامانیها موجب تعجب دیگر موجودات شده بود. تا این که یک روز بابا برای تهیة غذا رفت و برنگشت و روز بعد مامان برای پیدا کردن بابا رفت و دیگر برنگشت. آن هفت موجود در این فکر بودند که چهطور تا برگشتن پدر و مادرشان به زندگیشان ادامه دهند. آنها کار خود را برای فراهم کردن غذا شروع کردند.