اسی

اسی

"اسی خوشگله" از گور بیرون آمد و از قبرستان به طرف روشنایی حرکت کرد. تا این که به یک کوچه‌ی تاریک رسید. آن‌جا را می‌شناخت، درست مثل مدرسه‌ای که در انتهای کوچه بود، اما نمی‌دانست چه زمانی این‌جا بوده است. او به درون مدرسه رفت، شب بود و مدرسه در سکوت مطلق بود. اما او صدای هم‌همه‌ی بچه‌ها را در گوشش می‌شنید. به اتاق آزمایشگاه مدرسه رفت و در آن‌جا با یک اسکلت همانند خود روبه‌رو شد. اما اسکلت یک فرق بزرگ با او داشت. او زنده بود و اسکلت مرده. بنابراین اسکلت را به قبرستان برد و خود در جای او ایستاد. فردای آن روز دخترها به مدرسه آمدند. یک دختر که از همه شیطان‌تر بود، مرتب به سراغ او می‌آمد و با شوخی‌هایش دخترهای دیگر را می‌خنداند. روزها گذشت و اسی به آن دختر علاقه‌مند شد. اکنون او احساس می‌کرد که استخوان‌های سینه‌اش بوی عطر زندگی گرفته است.

قیمت چاپ: 0 تومان
نویسنده:

عذرا جوزدانی

تصویرگر:

حمیدرضا اکرم

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1386

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

48

قطع کتاب:

وزیری

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789645052391

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف