آیا میتوان با فقر پاریس را دوست داشت
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر دربردارنده رمانی از «احمدرضا احمدی» است. در این رمان میخوانیم: «وقتی قطار به تونل رسید، در تاریکی تونل و کوپه تاریک، آرام آرام، تکهتکه گذشته را به یاد آوردم؛ دلیلش را هم نمیدانستم. در کوپه من تنها بودم. کودکیام در شهرستان حومه پاریس، همه روزها در زیر درختان انگور، شبهای سرفههای مداوم پدرم که با رادیوی کهنهاش خبرهای جنگ را میشنید، بیماریهای بیعلاج مادرم که ناشی از فقر و زحمات طاقتفرسای روزانه بود ... همه را به یاد آوردم.»