گوش دراز و طناب جادویی
داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (الف) و (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: ««دینک» در جاده قدم میزد که دوستش گوش دراز را دید که به خاطر گرسنگی زیاد ناراحت بود. «دینک» به او پیشنهاد داد که به آنطرف جاده برود و از هویجهای درشتی که در آنجا هست، بخورد. اما گوش دراز میترسید که هویج بخورد، زیرا یکی از دندانهایش لق شده بود و ممکن بود، بیفتد. «دینک» به او گفت سعی کن که دندانت را بکنی و بعد بروی و غذا بخوری، او از شوخی کردن با گوش دراز لذت میبرد».