حضرت نوح (ع)
نوح، پیامبر - داستان / قرآن - قصهها
در زمانهای بسیار دور، مردم مجسمههایی را از سنگ و چوب میپرستیدند و خدا را فراموش کرده بودند. خدا هم پیامبری به نام «نوح» را انتخاب کرد تا آنها را هدایت کند. نوح به همة آنها گفت که به خدای یگانه ایمان بیاورند و این مجسمهها را که خودتان ساختهاند نپرستند. اما به جز گروه رنجدیدهای از مردم، کسی به او ایمان نیاورد. نوح رو به خدا کرد و گفت: «به جز این گروه کسی هدایت نمیشود، عذابت را برای آنها بفرست». سپس به دستور خدا کشتی بزرگی در خشکی ساخت و پیروانش سوار آن شدند. ناگهان باران شدیدی آغاز شد و همهجا را آب فرا گرفت و همة بتپرستان غرق شدند و بعد از چهل روز بارندگی کشتی نوح در بالای کوه جدی متوقف شد و همگی زندگی خوبی را آغاز کردند. این قصة قرآنی و آموزنده، برای کودکان گروه سنی «ب» تهیه شده است.