بیست افسانه ایرانی
افسانههای عامه / داستانهای حیوانات / شعر / داستانهای تخیلی / داستانهای فارسی - قرن 14 - ادبیات کودکان و نوجوانان / افسانهها و قصههای ایرانی - ادبیات نوجوانان - مجموعهها
موش تیزی، با دم زیبا، آرزوی عجیبی داشت، او از دمش راضی و خوشحال نبود و آرزو داشت دمی بزرگ داشته باشد تا گربهها و موشها از او حساب ببرند. او روزی جارویی پیدا کرد و آن را به دم خود بست، اما زمانی که به داخل سوراخ رفت، دم او با جارو کنده شد و او تبدیل به یک موش بیدم و غمگین گردید. او تصمیم گرفت که دم خود را بردارد و نزد پینهدوز برود تا دم او را به جای اولش بدوزد. مشپینهدوز او را نزد نخریس فرستاد تا نخ مورد علاقة خود را بگیرد و برگردد. موش دم خود را به کول گرفته و نزد نخریس رفت، اما ماجراها به دلخواه او پیش نرفت و او گرفتار اتفاقاتی غیرمنتظره شد که در این داستان به تصویر کشیده شده است. این کتاب مجموعة 120 افسانة ایرانی به انتخاب و روایت مصطفی رحماندوست است. این افسانهها در قالب نثر آهنگین و قصة منظوم برای دو گروه سنی «ب» و «ج» با عنوانهای به دنبال بخت، شکار آهویی که سر نداشت، هیزمشکن و شیر، فیل و فنجان، گاو حسن چهجوره و... به نگارش درآمده است.