سیاست خارجی و استراتژی کلان ایالات متحده آمریکا
در دهههای اخیر، تبدیل آمریکا به یک قدرت اقتصادی و تعبیر الگوهای قدرت در سیستم بینالملل، این فرصت را برای آمریکا فراهم کرد که حضور در صحنهی جهانی را در راستای بهبود توانمندیهای داخلی و ایفای نقشی تعیینکننده در حیات دادن به کیفیت مطلوب و مورد نظر تعاملات بینالمللی، مناسب و پرمنفعت بیابد. بدینگونه استراتژیهای قبلی آمریکا عوض شده و استراتژی بینالمللگرایی مبنای تعیین اهداف در صحنهی سیاست خارجی آن قرار گرفت. نگارنده در کتاب حاضر نخست مبانی تئوریک استراتژی کلان آمریکا و بسترسازی، بنیانها، منافع و خطرهای این استراتژی را بیان میکند. سپس به تغییر استراتژی از حالتی تدافعی به تهاجمی اشاره کرده و آنگاه نظام بینالمللی، منافع ملی و استراتژی کلان آمریکا را در شرایط کنونی بررسی میکند. وی در ادامه به استراتژی بینالمللگرا و عدم توازن در این حالت میپردازد و نقش، جایگاه و عملکردهای سازمان ملل در استراتژی کلان آمریکا را ارزیابی میکند. در بخش پایانی نیز استراتژی و سیاست خارجی آمریکا را در عصر بینالمللگرایی این کشور مطرح میسازد.