ملانصرالدین و بزغاله فراری (و پنج حکایت دیگر)
لطیفههای فارسی - قرن 8
یک روز که ملانصرالدین الاغش را به صحرا برده بود، بزغالهای پیدا کرد. او بزغاله را به خانه برد و روز بعد به خانۀ همسایه رفت و از او، که مردی مومن بود، پرسید: "شما فکر میکنید اگر این بزغاله را برای خودم بردارم حرام است یا حلال؟" همسایۀ ملا گفت: "بزغاله را به میدان ده ببر و مردم را از پیدا کردنش باخبر کن. اگر صاحبش پیدا نشد، بزغاله را برای خودت بردار". ملا بزغاله را به میدان ده برد و فریاد زد: "آهای..." و با صدای آهسته ادامه داد: "... یک بزغاله پیدا شده". تا هم حرف همسایه را انجام داده باشد و هم بزغاله حلالش شود. این حکایت تحت عنوان "ملانصرالدین و بزغالۀ فراری" به همراه پنج حکایت دیگر تحت این عناوین در کتاب حاضر به چاپ رسیده است: خورجین ملا؛ ملا دلش نمیسوزد؛ دیگ ملانصرالدین؛ لنگ امیر؛ و سن ملا و برادرش. بنا به روایتی ملانصرالدین در خراسان و در زمان حکومت سلجوقیان میزیسته است. او مردی بذلهگو و شوخطبع بوده که از رفتارهای او حکایتهای شیرین و بامزهای نقل شده است. ملانصرالدین غیراز ایران در فرهنگ کشورهای ترکیه، هند، قفقاز، بلغارستان، افغانستان، کشورهای عربی و یونان نیز شخصیت شناخته شدهای دارد.