یک قاطر و یک روستا
داستانهای کودکان و نوجوانان / الاغها - داستان
در دامنه کوه بزرگی روستای سرسبزی بود که با یک جاده خاکی به راه اصلی شهر وصل میشد. همه مردم تا زمانی که ماشینآلات کشاورزی و وسایل نقلیه وارد شهر نشده بود با حیواناتی مثل گاو، اسب، الاغ و قاطر گذران زندگی میکردند. «علی»، پسر زرنگ روستا یک قاطر داشت. پدر علی با اینکه موتور و ماشین به روستای آنها آمده بود ولی باز هم قاطر را نگه داشته بود، علی از این موضوع ناراحت بود؛ تا اینکه...