مرد نیزار
داستانهای ژاپنی - قرن 20م.
راوی هنگام گردش در اطراف یک قصر باستانی به نام «میناز» مردی عجیب را مشاهده میکند. مرد عجیب داستان «او-یو» زنی زیبا، منحط و بیهمتا و ماجراهای پدرش را با اویو تعریف میکند. اویو زنی زیباروی، متشخص و اشرافی بود که خیلی زود همسر خود را از دست داده و بیوه شده بود. او پسر خردسالی داشت و طبق اصول حاکم بر جامعة آن روز میبایست سرپرستی فرزندش را میپذیرفت و ازدواج نمیکرد. روزی پدر مرد عجیب، اویو را هنگام گشت و گذار با ندیمههایش دید و عاشقش شد. برای همین با خواهر اویو، «او شی زو» ازدواج کرد تا اویو را بیشتر ببیند. حاصل ازدواج آن دو، مرد عجیبی است که داستان را تعریف میکند. اوشی ماجرای دلدادگی اویو و پدر مرد را کشف میکند و اویو، پدر و اوشی زو را وادار به اتخاذ تصمیمهای جدی میکند.