بیزحمت بزن تو گوش تیمورخان!
ملانصرالدین - قرن 8؟ ق. - لطیفهها / لطیفههای فارسی
این کتاب چهارمین شماره از مجموعه((قصههای ملانصرالدین)) است .که در آن داستانی طنزآمیز براساس شخصیت ملانصرالدین برای خوانندگان گروه سنی((ب)) و ((ج)) روایت شده است .در این قصه((تیمورخان)) که قلدر و زورگوی محل است، سیلی محکمی به گوش ملا مینوازد، اما ملا با تیمورخان گلاویز میشود و سرانجام پای تیمورخان را به محکمه میکشد .اما قاضی دوست تیمور است و برای خلاص شدن تیمور نقشهای میکشد . حکم قاضی مقصر بودن تیمور و پرداخت یک سکه طلا به ملا است .تیمور به بهانه آوردن سکه طلا خارج میشود و دیگر باز نمیگردد .ملا هر چه منتظر میماند از تیمور خبری نمیشود و چون به حیله قاضی پی میبرد، سیلی محکمی به گوش قاضی میزند و میگوید من بیشتر از این نمیتوانم منتظر بمانم .هنگامی که تیمورخان سکه را آورد، به عوض سیلیای که من به تو زدم، سکه را برای خودت بردار .داستان در صفحات مصور و رنگی چاپ شده است .