حرف آخر
داستانهای فارسی - قرن 14
چقدر راحت از رفتن حرف میزند، چقدر راحت از تنهاییام میگوید. من با تمام سختیها و زندگی پا در هوایم، با تمام شکستنهایم باز هم به زندگی، به بودن امید دارم. نمیخواهم به همین راحتی تمام شوم. هر قدر هم که آن دنیا را دوست داشته باشم، باز هم این دنیا و زندگی نکردن حیف است. زندگی هنوز قشنگیهایش را دارد. همهاش تنهایی، بیکسی و نداری که نیست. یه وقتهایی آدم درست وسط مصیبت با صدای صبح بخیری که در خانه میپیچد، شاد میشود. هنوز خیلی دلیل برای زندگی کردن داریم. ما با تمام مشکلات و سختیها، هنوز با گذشتن پی در پی فصل ها و چیدن توت حیاط احساس لذت میکنیم. ما هنوز هر دو به بودن و وجود هم نیاز داریم.