با جامهای شوکران
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان حاضر، با موضوع جنگ و ماجرای زندگی مردی به نام «محسن» است. محسن به همراه خانوادة صمیمی خود در تبریز زندگی میکند. او مورد علاقة تمامی اهالی است. «مارال» دخترعموی محسن، علیرغم مخالفت مادر، با محسن ازدواج میکند. محسن برای مراعات حال پدر و مادر و مارال و آرامش آنها به دروغ به آنها میگوید که برای امدادگری میرود در حالیکه یکی از فعالان جبهة حق علیه باطل است. محسن به همراه دوستان دیگر، در عملیاتی سنگین و مرگآور، اسیر میشود. سالها اسارت او را با انواع رنجها و دلتنگیها آشنا میکند. سرانجام جنگ تمام میشود و محسن و بقیة اسرا آزاد میشوند. او به آغوش گرم خانواده بازمیگردد و تغییرات حاصل از فراق خود را در اطرافیان به خصوص مارال مشاهده میکند. محسن تصمیم میگیرد. مرهم دردهای خانواده شده، تکیهگاهی مطمئن برای خانواده و همسرش باشد.