سهراب سپهری
بخش اول کتاب که به زندگی "سهراب سپهری "اختصاص یافته، حاوی نکاتی است درباره تولد، دوران مدرسه، مجموعه آثار و سال انتشار و مانند آن .بخش دوم با عنوان "شعر "این گونه آغاز شده است" :شعر نوین فارسی، که "نیما یوشیج "بنیانگذار و نظریهپرداز اصلی آن بود، در متعالیترین چهره خود، این امکان را یافت که در مصب و ملتقای دو جریان "سنت "و "مدرنیته "بشکفد ; سنت شعر فارسی و مدرنیسم غربی، این امکان به مدد نوزایی دانش و پیشرفت ارتباطات در اروپا، که امواج آن به آسیا نیز میرسید، دو جریان جدا از هم را که یکی از شرق سنت و دیگری از غرب نوآوری سرچشمه گرفته بود، به هم پیوند داد و محصولی خجسته به بار آورد .شعر سپهری یک نمونه مثال زدنی این پیوند است ."در بخش دیگر کتاب، مجموعههای شعری سپهری نقد و ارزیابی شده، همچنین نکاتی درباره هنر نقاشی او ذکر میگردد .در واپسین سخن این کتاب، آمده است" :سپهری به گونهای خلاف جریان مسلط بر اندیشه و هنر دوره خود شنا میکرد .او در عصر درک نصفه ـ نیمه پوزیتیویسم اگوست کنتی در اندیشه روشنفکری ایران ـ که تا حدودی لازم هم بود ـ و فضای ژدانفی حاکم بر بخش وسیعی از اندیشه روشنفکری ما، نه توان آن را داشت که آشکارا در برابر این موقعیت موضعگیری کند و نه چنین رسالتی برای خود میشناخت ;تنها میتوانست خود را تا حد لازم و ممکن از عارضه فراگیر آن بر کنار نگاه دارد...سپهری به لحاظ مشرب ذوقی و آبشخور اندیشگی، به جریان اشراقی و عارفانه وابستگی داشت .جریانی که نمایندگان برجسته سنت فلسفیاش در ایران، سهروردی و صدرالدین شیرازی است و چهرههای درخشان عرفانی آن امثال بایزید بسطامی، روزبهان شیرازی، ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابی الخیر، و قلههای ادب عارفانهاش کسانی همچون عطار، مولوی و حافظ و...سپهری در هنر خود عمیقا بومی و سرزمینی و وسیعا جهانی و فرا سرزمینی است .راز این پارادوکس، که در کار بیشتر هنرمندان بزرگ هست، در همان جذب کامل دانستهها است و فراموش کردن آن به هنگام آفرینش، شعرا و گرچه در ظاهر و لایه بیرونی چیز زیادی از سنت غنی شعر فارسی نشان نمیدهد و گویی از جنس دیگری است، اما این شعر صورت امروزی شده همان هنر دیروزی است...بخش بزرگی از هنر سپهری، حاصل شیفتگی او به طبیعت و باز سرایی و باز آفرینی این شیفتگی است در پیکره شعر یا نقاشی ."...