آرزوی وصال
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان "مهشید" دختر جوانی است که در دوران دانشجویی با "دکتر مهرزاد" روانشناس آشنا میشود. این دو، سخت دلبستهی هم میشوند؛ اما دکتر "مهرزاد" با مخالفت خانوادهاش رو به روست و مادرش اصرار دارد که او با دختر عمهاش "سونیا" ازدواج بکند. سونیا به کمک مادر "مهرزاد" نقشهای طرح میکند و به مهشید میگویند که مهرزاد و سونیا ازدواج کردهاند و این موضوع باعث جدایی آن دو میشود؛ اما پس از آن، مهشید به کمک همسایهشان موضوع را درمییابد و.....