جنگ و عشق: بررسی یک رابطه پنهانی در اولین نبرد کلاسیک هزاره سوم میلادی
در بحبوحهی جنگ آمریکا و انگلیس علیه عراق، در اردوگاهی حوالی بصره عدهای غیرنظامی از زن، دختر، کودک و پیر توسط نظامیان متخاصم گردآوری و نگهداری میشوند. "ثریا"، دختر جوان عرب، در این اردوگاه، مورد توجه فرمانده "استیو مورای" قرار گرفته است. توجه مورای به ثریا باعث تحریک حسادت دختر دیگری با نام "راحله" میشود. او سعی میکند ذهن مردم اردوگاه را نسبت به ثریا تغییر دهد و در این راه تا حدودی نیز موفق میشود. بر اثر سهلانگاری، دختران اردوگاه به دست عدهای ربوده شده و در منطقهی جنگی رها میشوند. پس از مدتی دخترها از بصرهی غرق در خون و جنگ سردرآورده و هریک به دنبال خانوادهی خویش آواره میگردد. ثریا پس از مواجهه با جسد پدرش از سوی یکی از بزرگان و شیخهای بصره با این واقعیت روبهرو میشود که پدر واقعی وی "شیخ طلال" بیرحم نبوده بلکه او و راحله، هردو، فرزند "شیخ سلیمان خطیب" و خواهر هستند که دست روزگار آنها را از یکدیگر دور کرده است. ثریا با شنیدن این حرف دوباره راه بصره را پیش گرفته و به پدرش قول میدهد که راحله را یافته و نزد وی بیاورد.