فرشتهی زهرآلود
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
با اون پاهای برهنهات، به آن قسمت مزرعه نزدیک نشو؛ گلبرگهای خشخاش خون تو را میمکد و قدم در اون نگذاری، تو با کفشهای کوچکت، گلکوچک را پهن میکنی. اوه، اون توپهای کوچک براق سیاه را نزدیک دهانت قرار نده: اون توتها، یک سم کشندهاند. قبلاً ندیده بودیمش؛ و پشت سرش اونجا، کنار آن مرد کوچک اندام که چرخهای گاریاش در هوا میچرخد، فقط امیدوارم گاری آنکو نباشد. زود باش. گل تندر بدو و دو تا سوزن برام بیار.