کودکان ماه
داستانهای تخیلی
"عادل" که بر اثر ابتلا به بیماری "کزاز" و اشتباه پرستار در تزریق دارو، دچار مشکلات حادی شده، چند روزی را در بیمارستان، در بیهوشی میگذراند. او که عاشق آسمان شب و ستارههایش است در خواب میبیند که با دوستانش، سوار قطار عجیبی شده که توانایی پرواز دارد. آنها ستارهها را از نزدیک میبینند و بعضی از بچهها، روی برخی از آنها پیاده میشوند. در دقایق کوتاه بیداری، عادل، با دیگر بچههای بیمارستان، که هریک به دلیلی در آن مکان بستری هستند، آشنا میشود. شبی او در خواب میبیند "رویا" روی ماه پیاده شد و دیگر بازنگشت، صبح فردا درمییابد دوست خوبش که دچار بیماری سرطان بود، درگذشته است. عادل شب بعد سعی میکند رویا را بازگرداند، اما او که از درد کشیدن رها شده دیگر نمیخواهد به دنیا برگردد. عادل، خود بین رفتن و ماندن در راه مردد است و خبر ندارد که تمامی دکترها و پرستارها سعی دارند او را زنده نگاه دارند. زمانی که پسرک چشمهایش را میگشاید همگی خوشحال میشوند و دکتر اعلام میکند که خطر رفع شده است. چند روز بعد، عادل به خانه بازمیگردد اما خاطرۀ قطار و دوستانش با او همراه است.