فرشتههای خیاط
داستانهای کوتاه
کتاب مصور حاضر، مشتمل بر چند داستان کوتاه فارسی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. «چهل مرد»، «چشمهای عمه»، «مشکلگشا»، «فرشتههای خیاط»، «دندان طلایی زیور»، «نوک طلا»، «جشن تولد بچه قمریها» و «آن روزها» عنوانهای برخی از داستانهای آمده در این کتاب هستند. در داستان «مشکلگشا» میخوانیم: «امشب که اسمش شب جمعه است، عمه جواهر باید قصه پیرمرد خارکن را بگوید ولی صبح زود رفته است امامزادهای که راهش خیلی دور است و هنوز نیامده است. ننهجان سرش را بالا میبرد، یعنی نمیآید و صلوات میفرستد. هر وقت عمه قصه را میگوید، من هم توی دلم میگویم».