ارثیه و پرنس ایرانی
داستانهای فارسی - قرن 14
سوسن شیبانی ایرانی مسلمان، در انگلستان با ریچارد ازدواج میکند. اما مدت کوتاهی از این ماجرا نمیگذرد که ریچارد ناگهان ناپدید میشود و سوسن با بچهای در شکم به ایران بازمیگردد. او در بیمارستان پاسارگاد، نوزاد خود را به دنیا میآورد و او را رها میکند. زن و شوهری به نام مصطفی و لیلا نوزاد او را به فرزندی قبول میکنند و نام «یاشار» را برایش انتخاب میکنند. یاشار در سایة مهر و محبت خانواده رشد میکند و به نوجوانی باهوش و کنجکاو تبدیل میشود و در مسابقات کشوری شرکت میکند. این ماجرا دوباره سرنوشت او را به ریچارد که حتی از وجود او آگاهی نداشت، پیوند میدهد.