عبایی برای یک نقاش
داستانهای مذهبی / داستانهای کودکان و نوجوانان
کتاب مصور حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان برای کودکان نگاشته شده است. در این داستان پدر همینطور که داشت عکس صادق کوچولو را طراحی میکرد به صادق میگفت که موهایش بلند شده و باید با هم به سلمانی بروند و صادق فکر میکرد که موهایش مثل موهای دوستش نیما میشود، ولی پدرش به او گفت که موهای نیما قشنگ نیست.