آتش و پروانه
داستانهای فارسی - قرن 14
پروانه دختری زیبا و بیست و یکساله، و برادرش «پرویز» هفدهساله است. مادر آنها، چهار سال پیش در یک تصادف مشکوک کشته شده است و پدر «فرزاد دوکوهی» معتاد است. پروانه در برزخ دوگانگی روح متلاطم و جاهلش دستوپا میزند. به این امید خام که پدرش را بیشتر رسوا کند. غافل از این که با این رسوایی، شخصیت خود را به ورطة نابودی میکشاند. پروانه به دلیل سالهای کم زندگی هنوز آن تدبیر و تدبر را ندارد که دست پدر ناتوان را بگیرد و به جای محاکمه، به او در آغاز کردن زندگی جدیدی کمک کند. پدر نیز پروانه را در راه ضلال میبیند، اما افیون ابلیسی همهچیزش را در سیطرة خود گرفته است و قادر نیست دختر را راهنمایی کند. این دو انسان برای همدیگر جهنمی شدهاند و دیگر طاقت دیدن هم را ندارند. پرویز نیز، در این میان بدون این که اقتداری برای تغییر آنها داشته باشد، معصومانه شاهد ماجراها است.