دوستی شیر و پلنگ

دوستی شیر و پلنگ

در جنگلی سرسبز و زیبا شیری بزرگ و قوی حکومت می‌کرد. او صاحب پسری شد که علامت پدر شیر بزرگ را روی پیشانی‌اش داشت و این به معنی آن بود که پسر شیر بعد از او سلطان جنگل خواهد شد. شیر نام پسرش را «پیشانی‌ سفید» نامید. او کم‌کم بزرگ شد و مهارت‌ها و فنون جنگ را از پدرش آموخت. بچه شیر سه هم‌بازی داشت: بچه پلنگ و روباه و ببر. بچه‌شیر اغلب به دوستانش دستور می‌داد و تنها پلنگ بود که از او سرپیچی می‌کرد، به همین علت آنها همیشه با هم دعوا می‌کردند. یک روز هر چهار نفر به بالای دره‌ای رفتند که از وسط آن رودی به شدت جریان داشت. شیر، روباه و پلنگ و ببر را مجبور کرد تا به آن طرف دره بپرند، اما هر سة آنها از این کار ترسیدند. پس از آن برای این که قدرت خود را ثابت کند با غرور به آن طرف دره پرید، اما پایش لغزید و دستش را به شاخه‌ای گرفت که اگر آن را رها می‌کرد به پایین دره پرتاب می‌شد. روباه و ببر تصمیم گرفته بودند با پرتاب سنگی به شیر آن را به ته دره بیاندازند. اما پلنگ از کار آنها جلوگیری کرد و برای اثبات دوستیش به سرعت خبر را به پدر شیر و دیگر اهالی جنگل رساند و آنها نیز بچه شیر را نجات دادند. از آن پس پلنگ و شیر دوستان خوبی برای هم شدند.

قیمت چاپ: 750 تومان
نویسنده:

شهین سروش

تصویرگر:

سعیده سروش

ناشر:

نوید

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1388

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

16

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789643586904

محل نشر:

شیراز-فارس - فارس

نوع کتاب:

تالیف