همسفر با مردگان و دو داستان دیگر
داستانهای فارسی - قرن 14
مجموعة حاضر، حاوی سه داستان با عنوانهای «همسفر با مردگان»، «تولدی دیگر»، و «سایههای آفتاب» است. در خلاصة داستان «همسفر با مردگان» آمده است: «شهاب» ساکن تهران بعد از مرگ مادر، به دنبال خانه میگردد؛ اما موفق نمیشود. همکار او «مسعود» او را به خانهاش دعوت کرده و با توافق همسرش «نادیا» پیشنهاد کاری و نیز ازدواج با خواهر نادیا، «نازلی» را به شهاب میدهند. شهاب خوشحال از این واقعه به خانه میرود و صبح روز بعد، مرخصی گرفته و به طور اتفاقی بلیطی به مقصد مشهد میگیرد. او در اتوبوس با پیرزنی به نام «عمه عفت» همسفر میشود، پیرزنی که همه او را به دیوانگی میشناسند و او را مردهای میدانند که زنده شده و مرگ شوهر و دخترانش را قبول نمیکند. شهاب به اتفاق عمه عفت بعد از جستوجوی آدرس به خانهاش میرود و با سه دختر او نادیا، نازلی و نازنین آشنا میشود و مدتی در کنار آنها میماند. او ناگهان از خواب بلند شده و متوجه میشود که سفر او به همراه عمهعفت همگی در خواب بوده است؛ اما در پیگیری آدرس عمهعفت که در خواب دیده بود، متوجه میشود که هفت سال پیش عمهعفت به همراه شوهر و دخترانش در آن خانه زندگی میکردند.