اوج آسمان
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر، با موضوع عاشقانه قصّة عشق دختری به نام «سیما» است. «سیما» به اتّفاق دوستش «رویا»، مهماندار هواپیما هستند. او در فرودگاه با خلبان «امید بهآئین» آشنا میشود. امید تنها فرزند یک خانوادة سوپرمیلیارد در شمال تهران است. پدر وی صاحب کارخانة نساجی است و دورة خلبانی را در آلمان گذرانده است. «سیما» و «امید» در برخوردهای بعدی عاشق یکدیگر میشوند و با هم ازدواج میکنند، امّا مدّتی بعد «امید» زن دیگری را وارد زندگیاش میکند و برای مدّتی طولانی خود را از عشق خالصانة «سیما» محروم میکند. او سرانجام به خود آمده و به اشتباه خود پی میبرد و به سراغ «سیما» میرود. «سیما» که عاشقانه وی را دوست دارد او را میبخشد و زندگی همراه با آرامشی را در کنار وی آغاز میکند.