اربعین طوبی
داستانهای فارسی - قرن 14
اربعین طوبی، داستان زندگی پرفراز و نشیب زنی است ایرانی که در نوجوانی با مردی عراقی ازدواج میکند و باقی عمر را در بصره میگذراند. زندگی وی سراسر خاطرات تلخ و شیرینی است که مشترکات ایران و عراق را در بر دارد. وی که چشم به راه پسر مفقودالاثرش میباشد، میزبان میهمانان اربعین حسینی است. در بخشی از رمان میخوانیم: «طوبی، چاقوی ماهی پاککنیاش را برمیدارد. سمیرا، با دست جلوی دهانش را میگیرد و عقب میرود. چاقویی بزرگ با دستهای هویجی رنگ... سمیرا میدود جلوی در که مانع طوبی شود؛ اما طوبی سمت در نمیرود. میرود سمت قلکها و یکی یکی آنها را رو به کربلا ذبح میکند.»