دخترک پروانهای
موضوع کتاب حاضر، داستانی تخیلی است. در خلاصة داستان آمده است. «رزا» دختری است که شاخک و بال دارد و به همراه پدر و مادر در کلبهای در جنگل زندگی میکند. پدر و مادر در قصر حاکم خدمتکار هستند. «رزا» حقّ خروج از کلبه را ندارد، او به جز پدر و مادرش کسی را ندیده است. روزی پرندهای با شدّت به پنجره میخورد، به دنبال این اتّفاق، شاهزاده همراه سربازان پرنده را میگیرد و تصمیم میگیرد او را بکشد. «رزا» برای جلوگیری از این اتّفاق بیرون کلبه میرود و همه با دیدن او فرار میکنند و گمان میکنند او جادوگر است. «رزا» پرنده را تیمار میکند و پرنده به او میفهماند، باید مدالی را که به مورچهها سپرده شده را پیدا کند. پدر و مادر «رزا» با اصرار از او میخواهند که زود کلبه را ترک کند و گرنه جانش از سوی شاهزاده بدجنس به خطر میافتد. به دنبال این واقعه «رزا» در حالیکه مدال را نیز دارد به راهی که پدر و مادرش سفارش میکنند میرود و به کلبهای که پیرزنی ساکن آنجاست میرود. پیرزن، مادربزرگ وی است که قصّة به دنیا آمدن پدر واقعی «رزا» و در زندان بودن پدر و مادر واقعیاش را برای «رزا» تعریف میکند و رزا برای نجات پدر و مادر و سرزمین خود، به سوی سرنوشت نامعلومی قدم میگذارد.