فدر
این نمایشنامه، داستان عشق نافرجام "قدر" به پسر ناتنیاش "هیپولیت" است. "قدر" در غیاب همسرش، "تزه" و به تصور مرگ او، عشق خود را به هیپولیت، ابراز میکند. هنگامی که "تره" بازمیگردد، رازها گشوده میشود و پایان حزنانگیز داستان رقم میخورد.
فدر
این نمایشنامه، داستان عشق نافرجام "قدر" به پسر ناتنیاش "هیپولیت" است. "قدر" در غیاب همسرش، "تزه" و به تصور مرگ او، عشق خود را به هیپولیت، ابراز میکند. هنگامی که "تره" بازمیگردد، رازها گشوده میشود و پایان حزنانگیز داستان رقم میخورد.