در دوزخ نوشتم (نمایشنامه)
نمایشنامه فارسی - قرن 14
مرد سرشار از لذت بودن با دختری جوان و پشیمانی و احساس گناه نسبت به همسرش در دوراهی قرار میگیرد؛ اما برای رهایی از وضعیت موجود به بالای کوه رفته و خودش را پایین میاندازد. در نتیجه نخاعش قطع شده و زندگیاش در خوابیدن در بستر و مراقبت همسرش از او خلاصه میشود. روزی دختر جوان به بهانة کمک کردن به همسر مرد به خانة آنها آمده و قصد دارد با خوراندن محلول کشندهای مرد را از تحمل ادامة درد و رنج نجات دهد؛ اما در روز موعود ماجرا به گونهای دیگر پیش میرود. این داستان به صورت نمایشنامه در 15 فصل به تصویر کشیده است.