باشد که طلوع را باز ببینند
داستانهای ایرلندی - قرن 20م.
داستان این رمان، اما شاید بیش از هر چیز پیرامون وطن و غم از دست دادنش باشد. وطنت هر کجا که باشد، روستایی دور افتاده هم که باشد، باز هم همه چیزت است، وجودت آنجاست. هر کجا که بروی باز انگار وجودت را جا گذاشتهای. رمان مک گاهرن، تصویری زیبا و دوست داشتنی از سرزمین دور اما شاید نزدیک ترسیم میکند که اگرچه در ایرلند است، ناکجا آبادی است که اگر اسامی مکانها و آدمها را حذف کنید، میتواند جایی باشد همین نزدیکی، آدمهایی دارد از جنس همین آدمهای دور و بر.