قبر شیطان
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر دربردارندة روایتی با زمینة روانشناسی است که بهصورت غیرمستقیم به طرح مسئلة تقدیر اعمال خیرخواهانه و شرورانة انسان میپردازد. در خلاصة داستان آمده: باغبانی با دیدن پای لنگ یکی از اهالی روستا به نام «مراد» تمایل به شنیدن قصّه زندگی او از زبان قهوهچی را پیدا میکند. مراد و غلام هر دو عاشق دختری بودند. آنها برای رسیدن به دختر با یکدیگر مسابقه میگذارند. طی این مسابقه مراد وارد قبرستان میشود و صحنههایی را مشاهده میکند که سرنوشت او را به طرز دلخراشی تغییر میدهد. باغبان با شنیدن راز مراد، تمام عقایدش سست شده و اینبار باغبان است که بهسوی ماجرایی جدید میرود.