پری خانه پدربزرگ
مهندس محسنی در زمان حیات همسرش، دختری به نام «پری» را به خانۀ خود میآورد و حتی پس از مرگ همسرش او را نزد خویش نگاه میدارد. فرزندان مهندس بنا به موقعیت شغلی خود در ساری زندگی میکردند ولی«صادق» ـ نوۀ مهندس ـ برای ادامۀ تحصیل به تهران آمده و در خانۀ پدربزرگ ساکن شده بود. چندی بعد او احساس کرد که به پری علاقمند شده است؛ از سویی، پری نیز او را مرد رویاهای خود میدید. اما پس از مدتی، صادق متوجه شد که پری کارهای غیرعادی انجام میدهد؛ در یک چشم برهم زدن از دانشگاه به خانه میآید، به سرعت غذا میپزد و... سرانجام صادق پس از کنجکاویهای بسیار، دریافت که پری از طایفۀ جنیان است و به این ترتیب با ماجراهای بسیاری روبرو شد.