پادشاه رودخانه طلایی
افسانههای پریان
این مجموعه مصور، دربردارندهی پنج قصهی کوتاه با نامهای "بشکهی سحرآمیز"، "پیرمرد برفی"، "شاهزاده خانم ساختگی"، "پادشاه رودخانهی طلایی" و "بخت شاهزاده خانم" است. برای نمونه در "پادشاه رودخانهی طلایی" روایت شده است: در زمانهای قدیم، در سرزمینی دورافتاده و کوهستانی، درهی حاصلخیزی بود که اطراف آن را کوههای سر به فلک کشیده پوشانده بود. قلهی این کوهها همیشه پوشیده از برف بود و از آنها جویبارهایی به پایین سرازیر میشد. یکی از جویبارهای این کوه از بالای پرتگاه بلندی فرو ریخت و هنگام غروب آفتاب، زمانی که نور خورشید به این آبشار میتابید، آن را به رنگ طلایی درمیآورد. به همین خاطر مردم منطقه آن را رودخانهی طلایی مینامیدند. این درهی کوچک متعلق به سه برادر به نامهای "شوارتز"، "هانس" و "گلوک" بود. دو برادر بزرگتر انسانهای بدجنسی بودند. اما برادر کوچکتر با آن دو بسیار فرق داشت. برادر کوچکتر مجبور بود همیشه از اوامر آن دو اطاعت کند. سالها به همین ترتیب گذشت تا این که یک سال تابستان باران سیلآسایی بارید....