رمزگشایی
داستانهای چینی - قرن 20م.
غذاخوری پر از مردان و زنان پیر و جوان بود. بعضیها یونیفرم ارتشی به تن داشتند، خیلیها لباس معمولی پوشیده بودند و حتی تعدادی لباس پلیس داشتند. با خودش فکر کرد که اینجا حتماً قسمت مخصوصی از واحدی بزرگتر است که در آن، مأمورهای ویژه گردآوری شدهاند. به همین دلیل هم آن را تا حد ممکن مخفی کردهاند. رمز و راز مثل زنگ یک نت موسیقی فضا را پر کرده بود. ژنگ، چلاقه او را به اتاق جدایی در انتهای سالن اصلی هدایت کرد. در وسط اتاق، میز بزرگی پوشیده از بشقابهای مختلف و رنگارنگ غذا قرار داشت...