میراث عشق آذر
داستانهای فارسی - قرن 14
مرد که در میانسالی و بازنشستگی به سر میبرد فکر کسب درآمد بیشتر او را دچار تشویش کرده است؛ تا اینکه یک روز صبح هنگامی که مشغول خوردن صبحانه بود موبایلش به صدا درمیآید. از دادگاه حمایت خانواده با مرد تماس گرفته شده و از او خواسته شده تا به دادگاه برود. مرد به دادگاه میرود و با جوانی به نام «علمداری» ملاقات میکند. علمداری، قاضی است و از شاگردان سابق مرد بوده است؛ دختری به نام «آذر» که شاهد رابطه علمداری با مرد است، پس از خروج مرد از دادگاه به سراغ او میرود و... .