گزارش خوب (نمایشنامه)
سمسار و عتیقهفروشی "صحافی" نام سالهاست توان خوابیدن را از دست داده و شب و روز خویش را در بیداری و مطالعه میگذارند. وی گویا به تاریخ زنده تبدیل شده و ناخودآگاه با دیدن هر تکه از اشیای مغازهی عتیقهفروشیاش به قسمتی از تاریخ سفر میکند و همهجا انسانها را در پس دست یافتن به آزادی و رسیدن به آن مییابد. در هر سفر او، شخصی در میانهی داستان جدید است و نقشی برعهده دارد. صحافی معتقد است حتی جوانان این دوره که به استعمال قرصها و مواد مخدر توهمزا روی آوردهاند، به دنبال نوعی از آزادی هستند؛ آزادی از خویشتن؛ خویشتن بیکار و بیهویت که قادر به ساختن آیندهاش نیست. پیرمرد همیشه بیدار، در آرزوی رسیدن به لحظهای خواب و فراغت همراه با جوانان اطرافش، قرص توهمزا مصرف میکند و دچار نوعی آزادی میشود. او در میان سخنانش میگوید: کاش ما را به جای حب آزادی، حب(قرص) آزادی بود. و نگاه کن که آزادی چه کوتاه و در دسترس! و حالا نهال آزادی را ببین که چه تناور! و حاشا که این وهم باشد؛ و من با همین چشمان باز دیگر خواب خوابم، خود خواب، جوانها اعم از دختر و پسر او را دوره کرده و هریک به خواندن آوازی میپردازند. "گزارش خواب" نمایشنامهای است در هشت پرده.