دلتنگش هستم
داستانهای فارسی - قرن 14
«روناک»، زنی زیبا و مهربان در صدد تدارک جشن تولد دوقلوهایش «آرتین» و «روژین» است. آن روز او برای آماده شدن به آرایشگاه رفته بود که همسرش «هومن» تماس گرفت، تا به کمک روناک هدیهای برای بچهها تهیه کند. روناک پس از اتمام کارش به خانه بازمیگردد، تا ناهار بخورند که در عین ناباوری و برخلاف هر روز هومن به منزل میآید، روناک علت را از هومن جویا میشود و او تنها دلتنگی را دلیل آمدنش بیان میکند... .