طلسم
داستانهای آمریکایی - قرن 20م. / داستانهای وحشتآفرین آمریکایی - قرن 20م.
«مارک» به همراه دوستان خود «اریک» و «جول» و خواهرش «جسیکا» تمام روز با کامپیوتر بازی سلطان جنگل میکردند و سرهای خشکیده در جنگل جمع میکردند. بعد از رفتن اریک و جول، خانم «کارولین» از طرف خاله «بنا» برای مارک هدیهای آورد. خاله بنا دانشمندی بود که روی حیوانات جنگل و درختها و گیاهان جنلگی مطالعه میکرد. کارولین یک سر خشکیدة انسان آورده بود. نیمههای شب سر خشکیده از پشت نور زرد عجیبی که دورش را گرفته بود به مارک پوزخند میزد و با چشمهای براق وحشتانکش به مارک خیره شده بود. با آوردن سر خشکیده مارک و دوستانش گرفتار ماجراهای ترسناکی شدند که در این کتاب به تصویر کشیده شده است.