فرانکلین و دندان شیری
داستانهای حیوانات / داستانهای تخیلی
"فرانکلین" در این قصهی مصور لاکپشت کوچکی است که آرزو میکند که ای کاش، مانند خرس دندان شیری داشت و فرشتهی دندانشیری، پس از افتادن دندان، به او هدیه میداد. سرانجام، پدر و مادر فرانکلین او را آگاه میکنند که لاکپشتها دندان ندارند. آنها پس از آن، بزرگشدن فرانکلین را جشن گرفتند و به او هدیه دادند.