افسانههای مردم مصر
افسانهها و قصههای مصری
در مجموعه حاضر بیست افسانه، از افسانه های کهن سرزمین مصر درج شده که دختری با سرپایی های گلی یکی از این داستانهاست. این داستان در زمان فرمانروایی فرعونی به نام آماسیس در مصر رخ میدهد. او شهری را به نام نائوکراتیس بنا می نهد و در آن جا پذیرای تاجران یونانی میشود. یکی از تاجران این شهر مردی به نام چاراکسوس است که روزی حین گردش در شهر، در بازار برده فروش ها، دختر یونانی زیبایی را می بیند و او را به بهای سنگینی میخرد. چاراکسوس به سان پدری مهربان از دختر که رهودوپیس نام داشت مراقبت میکند و قصری زیبا با کنیزکانی در اختیارش می نهد; اما در یکی از روزها که دختر در استخر خانه اش مشغول آب تنی بود، عقابی از فراز آسمان به زمین میآید و لنگه ای از کفش های دختر را بر میدارد و پر میگشاید. عقاب لنگه کفش را به قصر فرعون برده و در دامن وی میاندازد. آماسیس با دیدن کفش در پی یافتن صاحبش بر میآید و....