دردونه جمال باجی
داستانهای فارسی - قرن 14 / داستانهای تاریخی
داستان «دردونه جمالباجی»، روایت و تعریف بخشی از زندگی مردم در دوران قاجار است که همخوانی و همنوایی با دغدغههای نویسنده و دوران امروزه ما دارد. در بخشی از این داستان میخوانید: «اواسط بهار بود و هنوز گرمای خورشید در نیمه اول سال به جوش و خروش نیامده و هنوز همان بادهای خنک وزیدن داشت. ابرهای آبستن از باران لطیف بهاری خرامانخرامان بر آسمان شهر شیراز سایه افکنده و جولان میدادند. روز پنجشنبه و دو ساعت از ظهر و اذان نگذشته بود که در این هوای مفرح بهاری...».